روزگارم سخت ودنیایم پرازاندوه است

دردلم درد و غم و دغدغه ها انبوه است

سالهاست امرادی حال و روزم خوب نیست

هیچ چیز زندگی برای من مطلوب نیست

همچو من آزرده از دنیای خود بسیار است

مردمی که زندگی برایشان غمبار است

بی گمان بودن در اینجا خود دلیل حال ماست

هرکه اینجاست بی گمان از آنچه بیند نست

البته در هر جهنم عده ای هم راضیند

آن جماعت که در آن در حال یکه تازیند

عده ای کین نابسامانی از آنان حاکم است

این سیاهی ارمغان حاکمانی ظالم است

اکثریت مردمانی خسته  ورنجورند

مردمی که برسکوت ازترس نان مجبورند


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها