من ازدلدارو عشق خود گذشتم

چو دیدم خواستار بودنم نیست

چو دیدم انکه او را میپرستم

به هنگام غیابم غرق شادی است

کسی را که مرادیگرنخواهد

چگونه در کنارش سر نمایم

بسی مشتاق اوهستم و لیکن 

به ذلت برنداردگام  پایم

ندادم اشتیاقم را مجالی

که درهم میشکست اینسان غرورم

من از دلدار دیرینم گذشتم

ازاین پس سرنمایم بی سرورم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها